سورنا همراه خانوادهاش رفتهاند بندر گواتر، بندری زیبا و دیدنی در جنوب شرق ایران. اما اتفاق عجیبی میافتد. نیلی گربهی بازیگوش و ملوس سورنا ناگهان غیبش میزند. سورنا و بقیه همگی غمگین میشوند اما چند روز بعدنامهای از طرف نیلی غافلگیرشان میکند. نیلی در نامهاش میگوید دوست دارد سفرش را به سیستان و بلوچستان ادامه بدهد و جاهای دیدنی و شگفتانگیز آنجا را ببیند. سورنا هر بار منتظر است نامهی هیجانانگیزی از نیلی به دستش برسد. نیلی در بعضی نامهها افسانههایی هیجانانگیز برای سورنا تعریف میکند. افسانههایی رازآلود دربارهی دیوها و جادوگرها و پهلوانهای دلیر.
دیدگاه خود را بنویسید